نمی دونم بازم توانی می مونه که بیام که باشم که سر رو این نیمکت بزارم احساس غریبگی می کنم من چی بودم چرا بودم کاش گاهی تو ذهنت بگی کنیچک چی شدی .... می خواستم نفرین کنم اه بکشم ولی به خاطر اونی که تو دلت اونی که قبل من بود بعد منم موند نمی تونم بدت رو بخوام هیچ وقت دلم نمی خواد سقف احساس کسی رو بشکنم بازی نابرابری بود تابستون چقدر سرد شاید دیگه نباشم ولی نفهمیدم چرا رویا و خیال اینقدر نزدیک شدن واقعی شدن تو این دیار واسه شاد باش قربونی میدن مسیحم من قربونی احساس تو باهاش شاد باش...
پ.ن : این اهنگ تموم نمی شه انتخاب شادمهر عقیلی بهم گفتی حرفام تو اهنگاست ولی چرا تمام اهنگا حرف من شد این اغاز گناه کدومون بود؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
|